کارون من کارون من
دریا صدایت میزند..
ای ثروت افزون من
دریا صدایت میزند..
ای مرغک افتاده پر
در دام این الودگی
در چشم زار هر قفس
در اسمان زندگی..
از ناله های سوز ما
فریاد خواب روز ما
هشیاری شب مست تو
دیروز تا امروز ما..
در اشک اه مادرم
لبخند من بالای دار
با من بخوان تا کودکی
ان قصه های ترس مار
خود دیده ای بر ما چه شد
پژمرده شد گل در گلم
با اخرین قطره ها..
اخ از دلم.. اخ از دلم..
از قید بند اسمان
ای مرغکم پرواز کن
فریاد دیگر بر زمان
اغاز کن.. اغاز کن..
ای همسفر ای همسفر
من در پناه دشمنم
میترسم از خونی دگر
از تیغ شب اهریمنم..
ناله نکن ای مرغکم
حرفی بزن بی اشک خود
نابود شد از دست من
این صحبت بی درک خود
معشوق دل مجنون من
ای جان لب هم خون من
میدانمت ویران شدی
کارون من.. کارون من..
من ساده دل بودم ولی
غافل نبودم یاد تو
طوفان بر پا کرده ام
در راه غم ازاد تو..
ای خوش حقیقت امدی
دیدم کنار خنده ها
گفتی بخند, خندیده ام
بر شادی افتاده ها..!
کارون من.. کارون من..
ای ثروت قارون من..
ای مشعل فردا به نور
خورشید شب بیرون من
دریا صدایت میزند..
دریا صدایت میزند..
شاعر:
مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0